نت های آشفته
باور کن از تلاطم امواج آشفتگی خسته ام ...
زمانی برای سگ کشی ...!
تمام خاطرات این خانه ؛
این شهر
همچون دودی غلیظ درون سینه ام خس خس میکند !
چشمانم میسوزد از این غبار سهمگین تنهایی ...
دیگر مهم نیست ؛
برو
و اما تو ...
اگر روزی
خواستی من را برای توله سگ حرام زاده ات تعریف کنی !
بگو زیر پاهای غرورش لهم کرد و
حتی من را لایق تفی از عصاره ی کمرش هم ندانست ؛
که آب باطله ای باشد
برای ادامه ی زندگی سگی ام ...
پ نت : خیره خیره نگاهم نکن
چشم هایم دیگر سگ ندارد که آب دهانت هار هار
برایش راه بیافتد !
گرگی درونش خفته است ، حواست جمع باشد ؛
می درد تو را !!!
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
حکایت من : حکایت کف روی دریاست . هرچقدر میخوام دل بزنم به دریا ، اما بازم محکومم به ساحل نشینی
دریاچه نقره ای فندک برقی سیگار لمسی
رستگــــاریمــــردی کهــــ تـو باشینبــــض زنــــدگیروزهـــــای پائیزیـــــبیـــــ سرانجـــــامخیالـــ پاپتی کـــابـــــارهکویـــــــــــر تنهایی مــــــــــرد سیگـــــــــــاریخود زنی ساختن وبلاگحمل ته لنجی با ضمانت از دبیخرید از چینقلاده اموزشی ضد پارس سگآی کیو مگیکانسرریحون مگمجله خبری کسب و کار برترتیزر تبلیغاتی رایگان