نت های آشفته
باور کن از تلاطم امواج آشفتگی خسته ام ...
ویرانه ی تن
تنم تاراج خفاش هاست ؛
و قلبم
کبک بریده گلوی آویزان
از سقف مغازه تنم !
بی کسی هایم را یکی یکی میشمارم
جزیره رؤیاهایم
از سکوت سرشار است و
از شعر و پرنده و دلواپسی و تنهایی .
یادم نیست این چندمین سپیدی است
که سیاه کرده ام.
دیرگاهی است
این روستای متروک
منتظر ورود کسی نبوده است و
هیچ کوره راهی نیز
از این حوالي عبور نميكند
تا کسی را به اینجا بیاورد ...
پ نت : باور نميکنی رفيق ،
خيلی چيزها ميشکند ،
تا مردی در زاويه ،
به هق هق بيافتد !!!
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
حکایت من : حکایت کف روی دریاست . هرچقدر میخوام دل بزنم به دریا ، اما بازم محکومم به ساحل نشینی
دریاچه نقره ای فندک برقی سیگار لمسی
رستگــــاریمــــردی کهــــ تـو باشینبــــض زنــــدگیروزهـــــای پائیزیـــــبیـــــ سرانجـــــامخیالـــ پاپتی کـــابـــــارهکویـــــــــــر تنهایی مــــــــــرد سیگـــــــــــاریخود زنی ساختن وبلاگحمل ته لنجی با ضمانت از دبیخرید از چینقلاده اموزشی ضد پارس سگآی کیو مگیکانسرریحون مگمجله خبری کسب و کار برترتیزر تبلیغاتی رایگانفروش مواد ازمایشگاهی